- هم شراب
- حریف شرابخواری، هم پیاله
معنی هم شراب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بت باده: ساغر یا جامی به ریخت بت بتدیس
یار و مصاحب، همنشین، به هم نزدیک شده
آنکه با دیگری بر یک گرایش و قصد و تمایل باشد
دو یا چند تن که بریک طریقه و طبیعت و خوی باشند
هم قدر، برابر، مساوی، دارای شان و رتبۀ هم سان
زنی که با شوهر خود در یک بستر می خوابد، هم بستر
هم طراز، هم قدر، برابر، مساوی، دارای شان و رتبۀ هم سان
گل می بوی از گیاهان
دو یا چندتن که با هم سواره حرکت کنند، کسی که در التزام رکاب بزرگی حرکت کند ملتزم رکاب: هر کجا شاه جهان لشکر کشد بر خصم ملک نصرت و تایید باشد هم عنان و هم رکاب. (سوزنی)
زنی که باشوهر خود در یک بستر خوابد هم بستر همسر. توضیح ظاهرا این لفظ را بیشتر برای کسی (زنی) که بصورت غیر شرعی و غیر قانونی هم بستر و همخوابه مردی شده است بکار می برند
همنشین، همکت، همدم، یار مصاحب
برابر، مساوی، معادل
همنشین، هم خانه
همابخور هم اندیش دو یا چند تن که دارای یک مشرب و طبیعت و خوی باشند
دو یا چند سوار که در کنار هم حرکت کنند، کنایه از قرین، همنشین
هم رتبه، هم طراز، هم درجه
کسی که با دیگری در یک خانه زندگی کند، هم خانه
دو یا چند تن که دارای یک رای و عقیده باشند. هم داستان، یک دل
دو یا چند کس که باهم راهی را طی کنند هم سفر، متفق متحد، باتفاق (درطی طریق) : مولانا صاعد همراه جماعت مذکور آمده بود
شخصی که بسبب صمیمت از اسرار دیگری اطلاع یابد محرم اسرار: ما بی غمان مست دل ازدست داده ایم همراز عشق و همنفس جام باده ایم. (حافظ)
هم عهد هم پیمان
دو تن که با یکدیگر شان و مقام برابر دارند، هم رتبه، هم درجه، هم مقام، هم تراز
خواهر زن: و منکوحه اوکه هم شاخ ملک اشرف بود آنجا بود. سلطان او را در ستر عصمت... باز فرستاد